
جواد آقا، پرچمدار فروش کالاهای ایرانی است
جواد روضهخوان، جوان طلبه و در عین حال مغازهدار محله جاهدشهر، یکی از پیشگامان مبارزه در دو جبهه فرهنگی و اقتصادی علیه دشمنان ایران و انقلاب است. او با انجام فعالیتهای فرهنگی، مذهبی و ورزشی، هدایت و پرورش نسل جوان محله را برعهده گرفته و درکنار آن در جبهه اقتصادی نیز پرچمدار تبلیغ و فروش کالاهای ایرانی و مخالف سرسخت فروش کالاهای خارجی است. برای آشنایی بیشتر با فعالیتهای این جوان فعال محله، با او گفتگوی دوستانهای انجام دادهایم.
پدربزرگ؛ اولین مشوق فرهنگی
سال ۱۳۶۳ در محله طلاب مشهد بهدنیا آمدم. پدربزرگم روحانی یا بهگفته مشهدیها روضهخوان و آخوند محله بود؛ به همین دلیل فامیل خانوادگی ما «روضهخوان» است. پدربزرگم، پیشنماز مسجد صاحبالزمان (عج) در محله طلاب مشهد بود. بهدلیل ارتباط نزدیک و صمیمیتی که بین ما وجود داشت، از همان سنین کودکی به همراه او به مسجد محله میرفتم و همه نمازها را بهجماعت و در مسجد میخواندم.
پدربزرگم، اولین معلم و مشوق فرهنگی و دینی من بود. او برای تشویق بچههای محله به قرآن و دین، در مناسبتهای مذهبی و دینی، مسابقاتی را برگزار میکرد و با هزینه شخصی، هدایایی به بچهها میداد. ششساله بودم که در مسابقهای که بهمناسبت میلاد امامزمان (عج) برگزار شد، شرکت کردم و یک ماشین اسباببازی از پدربزرگ هدیه گرفتم. آن اسباببازی قیمت چندانی نداشت، اما خوشحالی من تصورناپذیر بود و همین هدیه بهظاهر ناچیز، مشوق من برای ادامه راه شد.
تشکیل اولین گروه فرهنگیورزشی محلی
همانطور که گفتم، تشویقهای پدربزرگ تاثیر زیادی داشت و من را پای ثابت مسابقات مذهبی، فرهنگی و ورزشی منطقه و محله نشاند، بهنحویکه توانستم در برخی از این مسابقات، رتبههایی کسب کنم. جایزه یکی از این مسابقات، اعزام به اردوی تفریحی به مدت یک هفته بود. در آن اردو علاوهبر زیارت و تفریح، مسابقات ورزشی، فرهنگی و هنری نیز برگزار شد.
در آنجا برای اولینبار با کارهای فرهنگی و تربیتی آشنا شدم، بهنحوی که بعد از برگشت از اردوگاه، اولین گروه قرآنیورزشی را با کمک تعدادی از بچههای محله تشکیل دادم. یک جلسه قرآن در مسجد محله برگزار میشد.
بعد از جلسه، بچههای شرکتکننده در آن، دو تیم شدند و با هم فوتبال بازی میکردند. بعد از گذشت مدتی، تعداد دیگری از بچههای محله، درخواست پیوستن به تیم فوتبال ما را مطرح کردند. ما نیز شرط پذیرفتن آنها را شرکت در جلسه قرآن، عنوان کردیم. با این روش (تفریح و آموزش)، جلسه قرآن هر روز رونق بیشتری پیدا میکرد.
قداست و معنویت روحانی که در مسجد وجود دارد، موفقیت در کار فرهنگی را افزایش میدهد
تمرکز فعالیتها در مسجد محله
از همان دوران نوجوانی که وارد فعالیتهای فرهنگی و مذهبی شدم، مسجد را بهعنوان مرکز و پایگاه فعالیتها انتخاب کردم؛ چون اعتقاد دارم قداست و معنویت روحانی که در مسجد وجود دارد، موفقیت در کار فرهنگی را افزایش میدهد و به همین دلیل اسلام به مرکزیت مسجد در کارها سفارش کرده است، علاوهبر این، معمولا مساجد از لحاظ مکان و تجهیزات، وضعیت خوبی دارند و بهطور معمول نیز استفاده از امکاناتشان، رایگان است.
این روزها علاوهبر برگزاری کلاسهای فرهنگی و مذهبی برای بچهها در مسجد، بهدنبال جذب و حضور والدین بچهها در مسجد محله نیز هستم و بیشتر جلسات مشورتی و توجیهی والدین را در مسجد محله برگزار میکنیم. این روش در همراهی بیشتر والدین با فعالیتهای مذهبی و فرهنگی مساجد نیز تاثیرگذار است. خوشبختانه با همین سیاست، ارتباط خوبی میان مسئولان و هیئتامنای مسجد «امامخمینی (ره)» و نسل جوان محله بهوجود آمده است.
زیارت کربلا و تحصیل در حوزه
یکی از حوادث مهم زندگی من که تاثیر مستقیمی بر فعالیتهای فرهنگی و مذهبیام گذاشت، رفتن به سفر کربلا بود. محرم سال ۱۳۹۰ بود. در یکی از شبهای محرم که حجتالاسلام ایلخانی (خطیب) در حال خواندن ذکر مصیبت عاشورا بود، دلم شکست و از خدا خواستم که زیارت کربلا را نصیبم کند.
اتفاقا شرایطی فراهم شد و در همان روزهای محرم و صفر راهی کربلا شدم. این سفر روحانی تاثیر عجیبی بر روحیه من گذاشت و همانجا در کنار ضریح امامحسین (ع) عهد بستم که تمام وقتم را وقف فعالیتهای فرهنگی و مذهبی کنم. بعد از بازگشت از کربلا باوجودیکه در رشته معماری تحصیل میکردم، وارد رشته حوزوی شدم و در حال حاضر دانشجوی حوزه هستم.
بعد از تغییر رشته، با تشکیل کانون (فرهنگیوورزشی محله) جذب بچههای هشت تا پانزدهساله محله جاهدشهر و هدایت آنها را برعهده گرفتم و با دستهبندی آنها به چند گروه سنی، آموزشِ احکام، قرآن و عقاید را شروع کردم.
تشکیل باشگاه مهدییاران
همزمان با تشکیل این کلاسهای فرهنگی و مذهبی، فعالیت در حوزه ورزشی را نیز آغاز کردم و از همان ابتدا تیمهایی در سه رده نونهالان، نوجوانان و جوانان با عنوان تیم «مهدییاران» تشکیل دادیم و آقای تاجیک که قبلا هدایت تیم سبلان را برعهده داشت، سرمربیگری تیمهای مهدییاران را که امروز به «باشگاه مهدییاران» معروف شده است، بر عهده گرفت.
بیشتر اعضای باشگاه مهدییاران از بچههای محله جاهدشهر هستند که با تمرینهای مداوم و همیشگی آقای تاجیک، این روزها وضعیت خوبی دارند. آنها بعد از شرکت در اولین مسابقات باشگاهی مشهد، با یک درجه صعود، جواز بازی در تیمهای باشگاهی دستهیک مشهد را بهدست آوردند.
از سال ۱۳۹۰ تاکنون تیمهای ورزشی باشگاه، حرفهایتر شدهاند و درحال حاضر برای شرکت در مسابقات باشگاهی آماده میشوند. انجام تمرینها، تهیه لباس و کفش و دیگر نیازهای ورزشی بچهها، ماهانه چندین میلیون تومان هزینه دارد که این هزینه با کمک خیران و دیگر حامیان باشگاه تامین میشود، حتی اگر نوجوانی بهدلیل فقر مالی نتواند هزینههای خود را پرداخت کند، باشگاه هزینههای او را خواهد پذیرفت.
مغازه خواربارفروشی، تنها منبع درآمدم است
جواد روضهخوان، صاحب تنها مغازه محله جاهدشهر است که بیش از ۹۵ درصد از اجناس مغازه خواربارفروشیاش را کالاهای ایرانی تشکیل میدهد. روضهخوان همانطور که در زمینه فرهنگی بسیار فعال است، در جبهه اقتصادی نیز پیشگام بوده؛ «مغازه خواربارفروشی تنها منبع درآمد من است، اما چون نمیتوانم همیشه در مغازه باشم، اداره آن را به شاگردم سپردهام و دستمزد او را نیز از درآمد همین مغازه پرداخت میکنم. از وقتی که بهطور جدی و گسترده مشغول کار فرهنگی و مذهبی شدهام، فرصت انجام کارهای دیگر را ندارم و باوجودیکه عضو شورای اجتماعی محله جاهدشهر نیز هستم، بهدلیل همین مشغولیت فرهنگی، متاسفانه چند ماهی است که در نشستهای شورای اجتماعی محله شرکت نکردهام، با این وجود معتقدم تنها مجموعهای که توانایی تحول و تغییر مثبت در محله را دارد، همین شورای اجتماعی محله است.»
اجناسی با برند ایرانی
از چندسال قبل که بحث تحریم کالاها و اجناس ایرانی مطرح شد و این موضوع، فشارهای اقتصادی بسیاری را بر کشور و ملت وارد کرد، کسانی را میشناختم که بهدلیل نخریدن تولیدات و اجناس ایرانی، از کار اخراج شده بودند و من از این بابت خیلی ناراحت بودم.
در همین زمان مقام معظم رهبری فرمان حمایت از صنایع داخلی با کالاهای ایرانی را مطرح کردند و من وظیفه خودم را بهعنوان یک ایرانی انجام دادم. از همان ابتدای تاسیس مغازه، فقط کالاهای ایرانی را خریدوفروش میکنم. در موارد بسیار اندک نیز که مشابه محصولات و کالاهای ایرانی وجود ندارد یا کمیاب است، از محصولات خارجی استفاده میکنم؛ بهعنوان مثال نوعی عدس کانادایی که محصولی وارداتی است و برخی انواع برنج، در گروه این کالاهای خارجی قرار میگیرد.
بهجز این یکیدو قلم کالا، تقریبا بیشتر محصولات مغازه، تولید ایران است و درزمینه ایرانی بودن کالا نیز حساسیت و سختگیری خاصی دارم و حتی زمانی که برای خرید کالا به بازار میروم یا جنسی را بهصورت کلی به در مغازه میآورند، ابتدا درمورد نوع جنس و اینکه تولید کدامیک از شهرهای ایران است، پرسوجو میکنم. بعد از اینکه مطمئن شدم، اجازه خالی کردن بار را میدهم؛ به همین دلیل تاکنون برخوردهایی نیز پیش آمده است.
یکبار به یکی از عمدهفروشهایی که میشناختم، سفارش چند کارتن دستمالکاغذی را داده بودم. هنگام خالی کردن جنسها، از راننده پرسیدم دستمالکاغذیها ساخت کجاست؟ راننده هم با افتخار و بهعنوان تعریف گفت: «این دستمالکاغذیها کار ترکیه است.
بهصورت ویژه برای شما آوردم. میدانی که این روزها مردم هر چیزی را که کار ترکیه باشد، روی هوا میزنند». فروشنده درحال تعریف بود که به او گفتم: «نه، این جنس خارجی است. وقتی مشابه ایرانیاش وجود دارد، چرا باید جنس خارجی بخرم؟» او که از شنیدن این حرف من شوکه شده بود، با ناراحتی گفت: «همه دنبال جنس خارجی هستند که بیشتر فروش کنند، تو دنبال جنس ایرانی هستی؟ حالا همین جنسها را قبول کن، همهاش دوروزه فروش میرود.» به او گفتم: «این جنس را نمیخواهم.
با خودت ببر و جنس ایرانی بیاور.» فروشنده که ناراحت شده بود، گفت: «این جنس فروخته و فاکتور شده، پس گرفته نمیشود.» به او گفتم: «هرچه خسارتش میشود، میدهم. بعد ازکلی جروبحث، او بالاخره جعبههای دستمالکاغذی را با خودش برد، اما دیگر برای مغازه، جنس نیاورد.»
کیفیت محصولات غذاییِ ایرانی بهتر است
برپایه بررسیهایی که انجام دادم، شاید کالاهای صنعتی و الکتریکی ایران مانند تلویزیون، یخچال و... از لحاظ کیفیت و بازدهی نسبتبه برندهای خارجی در سطح پایینتری باشد، ولی محصولات و تولیدات غذاییِ داخلی از نظر کیفیت و پخت، در سطح بالاتری از محصولات مشابه خارجیاش قرار دارد.
علاوه بر آن دارای امتیازهای ویژهای نیز هست؛ اول اینکه نحوه تولید، رشد و نگهداری محصول معلوم و مشخص است، اما محصول خارجی معلوم نیست در چه شرایط و با چه کیفیتی تولید و بستهبندی شده است. دوم اینکه محصول تولیدشده در آبوهوای ایران، سازگاری بیشتری با بدن و سیستم گوارشی ما دارد؛ البته شاید این نظر، کارشناسانه و دقیق نباشد، اما من معتقد هستم که بسیاری از این بیماریهای جدید و لاعلاج، نتیجه همین محصولات تولیدشده و ژنتیکی خارجی است.
من همیشه هنگام فروش، امتیازها و ویژگیهای محصولات ایرانی را برای مشتریها بیان میکنم و حتی اگر شده با سود کمتر و حتی بهصورت نسیه آنها را برای خرید محصول ایرانی تشویق میکنم. به دوستان و اقوام نیز همیشه این موضوع را سفارش میکنم.
شاید کالاهای صنعتی ایران از لحاظ کیفیت نسبتبه برندهای خارجی در سطح پایینتری باشد، ولی محصولات غذاییِ ما بهتر است
استقبال اهالی، خوب بوده است
با وجود اقبال به خرید اجناس خارجی که در جامعه و محله وجود دارد، استقبال مردم محله از اجناس و تولیدات ایرانی خوب بوده است. بهجز عدهای افراد خاص که تفکر غربگرایانه دارند، بیشتر اهالی محله بهدنبال کیفیت خوب و قیمت مناسب هستند و کاری به برند و اسم ندارند و حتی چند نفر از مغازهدارها که قبلا استقبال زیادی از کالای ایرانی نمیکردند، تحتتاثیر قرار گرفته و بهدنبال تهیه محصولات و تولیدات ایرانی رفتهاند. بعضی مشتریهای مغازه نیز از این کار حمایت کردند و حتی خواستار تبلیغ آن بهصورت علنی در محله بودند.
متاسفانه یکی از دلایل استقبال نکردن مردم از محصولات غذایی ایرانی، این است که کارخانههای تولیدی در ابتدا و برای جذب مشتری، محصولات باکیفیتی را تولید و روانه بازار میکنند، اما بعد از مدتی که برند مدنظر در جامعه جاافتاد، دیگر نظارتی بر کیفیت محصولات خود ندارند.
این اتفاق درمورد یکی از برنجهای معروف که تبلیغات آن بارها در شبکههای مختلف تلویزیون پخش شد، نیز افتاد و محصولات تولیدشده امروز آن با دیروز تفاوت زیادی دارد؛ به همین دلیل مردم از خرید محصول ایرانی دلسرد و ناامید شدهاند. این موضوع، کار ما را سختتر کرده است. دولت اگر بهدنبال فروش محصول ایرانی است، باید نظارت بیشتری بر محصولات غذایی و خوراکیها داشته باشد.
سود کمتر، اقتصاد برتر
همه خوب میدانیم که اقتصاد کشور بهخاطر تحریمها و فشارهای اقتصادی دشمنان دچار رکود و توقف شده است و تنها راه نجات از ورشکستگی اقتصادی و جلوگیری از تعطیلی کارخانجات صنعتی، استفاده از تولیدات داخلی است. من بهعنوان یک مغازهدار میتوانم محصولات خارجی را با سود بیشتر و خیلی سریعتر به فروش برسانم، اما بهعنوان یک ایرانی دربرابر حفظ عزت و افتخار این آبوخاک وظیفه دارم.
من راضی هستم سود و فروش کمتری کنم؛ بهعنوان مثال یک کارتن صابون خارجی در مدت دو روز و با سود بیشتر فروخته میشود، اما برای فروش صابون ایرانی باید دو هفته صبر کنی؛ این یعنی فروش و سود کمتر. اگر هر ایرانی فقط کالای تولید ایران را بخرد، دیگر شاهد این همه افراد بیکار سرگذر و کارگاههای ورشکستشده نخواهیم بود.
* این گزارش، پنج شنبه، ۲۱ مرداد ۹۵ در شماره ۱۵۵ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.